کاش می توانستم خودم را تعریف کنم!
درست مثل جواب های تعریف نشده ریاضیات دبیرستان!
البته جواب تعریف نشده وجودندارد!
درست دریک نقطه عطف ایستادم...نمی دانم روبه زوالم یا صعود؟
هرروز برای خودم یه بیست سوالی تعریف میکنم که هیچ کدامشان پاسخ
خارجی ندارند...ذهنم خسته شده از این همه طرح سوال بی جواب!
امروزشروع ترم جدید است...کاش میدانهای مغناطیسی به دادمن برسند!
کاش قدرت تغییر روال زندگی ام را پیدا کنم !
فقط میدانم این روال آن روالی نیست که باید باشد!
فقط میدانم هیچ چیز و هیچ کسی دراین دنیا نیست که بهایش وجودم باشد!
این وجودناقابل امانت خداوند است که تنهاباید ازآن خداوند باشد...برای اوست!
فراموش نخواهم کردکه من فقط یک مشت خاک بودم...
...
خدایا:
خواهش میکنم!التماس میکنم کمکم کن خسته نشم...من کم کم خستگی را
در وجودم احساس میکنم...ازدرون دارم می شکنم...کمکم کن
بیدارم کن...
همه ناراحتی هایم را کفاره گناهانم قرار بده....
الهی و ربی من لی غیرک...
محکم می ایستم...این زانوها با یادتو قدرت میگیرند...تنهایم مگذار...
عناوین یادداشتهای وبلاگ